ویژگیهای عمومی طب اسلامی ۲
معرفی طب اسلامی
۱- خالق انسان خداوند است. پس عامل به نیاز انسان هم خداوند است. خود او انسان را ساخته پس نقاط قوت و ضعف او را میداند و قانونمندیهای حاکم بر جسم و روان او را میداند.
پس هشدارها و نکات طب اسلامی دقیق و راهگشا است. چون خالق انسانها، آنها را دستور داده است. هدایتهای الهی توسط انبیا گفته شده است. جای حجامت توسط حضرت جبرئیل به پیامبر نشان داده شده و ما هنوز هم در فهم فیزیولوژی حجامت عام ماندهایم.اینگونه اطلاعات در هر دینی تکمیل میشود. حجامت سنت تأسی اسلام نیست بلکه آن را تأکید کرده و قانونمندیهای آن را تصحیح کرده است. هدایتگر انسان خداست اما این هدایت محدود به هدایت معنوی نیست. چون باید جسم سالم باشد تا روح بتواند ارتباط معنوی برقرار کند. مگر میشود خدا برای جسم درمان نداشته باشد اما برای روح داشته باشد. در عرفان هم ابتدا باید جسم به حال تعادل برسد تا توانایی جلب معنویت را پیدا کند.
پس تعدیل مزاج اولین دستور جلب معرفت الهی است. لذا پیامبران از معتدلترین شخصیتهای
روی زمین انتخاب شدند. باید جسم برتری داشته باشند تا دستورات روحی برتر را به همه ابلاغ کنند. حتی میگویند امام جماعت را هم اگر کاملتر باشد بهتر است، عیب جسمی نداشته باشد. بنابراین کمال جسم برای کمال روح امتیاز دارد.
۲.هدایت الهی شامل هدایت معنو ی و مادی است. ابزار هدایت پیامبران هستند. که پیامبران دستورات مادی و معنو ی زندگی انسان را آوردهاند. امام صادق (ع)بحثی دارند با طبیب یهودی و ثابت میکنند بدون هدایت الهی کشف ویژگیهای طبیعی هزاران گیاه در سراسر جهان امکانپذیر نبود که با تجربه و تکتک این اتفاق بیفتد. هر پیامبری بر حسب این که در چه موقعیتی بوده و چه بیماری شایع بود، اطلاعات راجع به آن بیماری را به مردمش میداد.
حدیثی میگوید: حضرت داود(ع) هر گاه در محراب عبادت میایستاد، گیاهی در مقابلش میایستاد و حضرت از آن گیاه خاصیتش را میپرسیدند و به مردم میگفتند و برای درمان از آن استفاده میکردند. زبور حضرت داود ۱۲۰ جلد بوده است.
حضرت سلیمان (ع) هم اطلاعات را از خداوند میگرفت و به مردم میداد و هم از همۀ حیوانات اطلاعات را میگرفت و به مردم میداد. این اطلاعات در قالب شخصیت حکما تبلور و ساماندهی پیدا کرد.
سلامت این طب در طول تاریخ چگونه است؟
هرگاه ارتباط این طب با ریشه اش بیشتر بوده و روح حاکم معنوی بوده، سالم مانده است و هر چقدر دور شده است به انحراف کشیده شده است. طب در ۳۰۰-۲۰۰ سال قبل، از ریشه جدا شده است و هر چه از ریشه جداتر شده است ناکارآمدتر شده است. پس اگر بخواهیم طب را کارآمد کنیم اول باید به ریشه برگردانیم یعنی جهت گیری علم طب را تغییر دهیم و بعد ابزار علمی را به خدمت بگیریم.
طب اسلامی:
با توجه با مقدمه ذکر شده؛ تبلور مقام اندیشههای آسمانی از حضرت آدم (ع) تا حضرت خاتم (ص) در مورد بهداشت و درمان و همچنین تجربیات حکما در طول تاریخ را طب اسلامی مینامیم . به عبارت دیگر استنباط از قانونمندیهای طول طبیعت و بهرهمندیهای درمانی از
الهام و اشراق را طب اسلامی میگویند.
منابع طب اسلامی:
منابع طب اسلامی به طور کلی شامل، قرآن کریم، احادیث و سیرۀ ائمه و انبیا. تفکرات حکما، قانونمندیهای حاکم بر نظام طبیعت و الهام و اشراق است که در ادامه به شرح هر کدام میپردازیم.
بخش اول: قرآن
آیا میتوان طب را از قرآن آموخت؟ جزئیات طب در قرآن نیست اما اگر جهتگیری را از قرآن بگیریم به نکات اساسی میرسیم. نمونههایی را مثال میزنیم در بخشهای مختلف که چگونگی کاربردی سازی دستورات این کتاب در درمان را پیدا کنیم.
دو بار کلمۀ شفا در کل قرآن آمده است.۱- پیرامون کل قرآن، ۲- پیرامون یک دارو به نام عسل خود قرآن تحت عنوان شفاء للمؤمنین آمده است بعنی قرآن فقط برای ایمان آورندگان شفا میباشد؛ افراد بهره مند از ایمان (سوره اسراء آیه ۸۲) و عسل را شفاء للناس یعنی در آن برای تمامی انسانها شفا وجوددارد سوره نحل آیه۶۹.
اگر ما بخواهیم از واژههای عمومی قرآن استفاده کنیم ابتدا باید باور داشته باشیم. بحث این است که باورمند چه کسی باید باشد. درمانگر یا درمانپذیر. اگر هر دو این باور را داشته باشند، بسیار خوب است . اما اگر هر دو نداشته باشند، باور بیمار نقش اساسی دارد. بسیاری از موارد دستوردهندۀ اعتقادی به دستوراتش ندارد، اما دستورگیرنده به دلیل اعتقادش زیاد به نتیجه رسیده است.
در زمینه شفا بخشی قرآن یک تقسیمبندیهای کلی نسبت به آیات وجود دارد. می گوئیم سورۀ حمد نقطۀ اوج و برتری قرآن برای شفابخشی است. در روایت داریم هر گاه۷ حمد بر مرده خواندید و زنده شد تعجب نکنید. اختلافانی وجود دارد که ۷۰ حمد است. طبیب هم اگر در مورد بیمار گرفتاری پیدا کند باید۷ حمد را بخواند که بسیار مؤثر است.از سورۀ حمد که بگذریم آیهالکرسی است که نقطۀ اوج دیگری است که مانع بروز بلایا و بیماریها است و هم موجب نزول شفا است. و بعد سوره یس (قلب قرآن) است. برای سورههای مختلف خواص مختلف گفته شده است.
بعد از سورهها، اسماء الهی که در قرآن هستند. اثرات درمانی دارند مثل یا لطیف و… که هر گاه مجموعه ویژگیهای این اسما را در خود تبلور یافته دیدیم انسان کامل هستیم. هر گاه تجلی یک یا چند اسم نبودیم، در آن بُعد نقص داریم. انسان باید رأفت و رحمت و جباریت و قدرت داشته باشد. و هر بُعد نقص دارد آن را باید تقویت کند. در کاربرد اسماء هر بُعد ضعیف آن باید گفته شود. اطلاعات تکمیلی در این مورد در کتاب ذکر نوشته آیت الله امامت هست.
عدد مورد استفاده برای اسماء الهی به طور عموم ۱۰۰ است و زمان آن صبح و غروب استبعد از نماز صبح و بعد از نماز مغرب.
دعای صبح و آه شب
کلید گنج مقصود است
محاسبه تعداد ذکر: اما برای تجویز عدد دقیق، عدد اسم هر شخص و عدد اسم مادرش را محاسبه و با هم جمع می کنیم . حاصل این جمع، عدد ذکر میشود.
مقدمات ذاکر شدن:
ما در کاربرد دعاها و اذکار برای درمان یک نقص داریم. که باید آن را برطرف کنیم تا اثر درمانی ذکر را ببینیم. ابتدا باید تمهیدات و مقدمات ذکر گفتن را فراهم کنیم و بعد ذکر بگوئیم تا کاربرد درونی داشته باشد. این مقدمات شامل:
۱. خوردن غذای حلال
۲. عدم پر خوری
۳. داشتن غسل و یا وضو
۴. رو به قبله قرار گرفتن
۵. تمرکز روی مفهوم ذکر
مثلاً وقتی ذکر یا لطیف را میگوییم باید روی منبع لطف کاملاً متمرکز شویم و هر چه از لطف خدا شامل حال ما شده را در نظر بگیریم و بگوئیم یا لطیف. یعنی با همه سلولهای وجود لطف خدا را درک کنیم. این گونه ذکر گفتن است که فرد را وارد حوزۀ شفا میکند.
متأسفانه ما آئین دینی خودمان را در حوزه درمان کاربردی سازی نکردهایم. به این شکل است که اذکار جلب وجود میشود. اگر به شکل بالا ذکر گفته شود. گاهی هم زبان بسته است اما قلب ذاکر است و بسیار خوب است که سلولهای وجود عادت به ذکر کند.
البته تکرار حروف بدون چشیدن مفهوم هم در سلامت آفرینی نقش دارد. برای همه؛ مسلمان، مسیحی و غیرمسیحی و غیره، چون خود حروف اثربخش هستند. اگر از سر ریا با کسی مهربانانه صحبت کنیم، ما را دوست خواهند داشت اما حتی اگر کسی به شوخی به ما فحش بدهد، آزرده میشویم، چون خود حروف اثر وصفی دارند.
متأسفانه اطبا به اثر حرف توجه نکردهاند و فقط سیاستمداران به آن توجه کردهاند. در جنگ خود ما و جنگهای سایر کشورها می بینیم کهحروف بسیار مؤثرند. نطق سیاستمداران و کلامهایشان نقش اساسی دارند. ما نمیتوانیم اثر حرف را نادیده بگیریم. حرف همانند شلیکی است در آسمان اعم از پلید و یا نورانی. حرف در نظام هستی باقی میماند. حتی وقتی که انسان بمیرد، کلمات نقشآفرین هستند. این را فیزیک هم نشان میدهد که کلماتی با نام قدرت واقعی آب چاپ شده که نقش حروف روی کریستالهای آب بررسی شده است .
در نظام طب اسلامی میگوئیم اگر به بطری آب نیسان ۴۰ حمد و آیتالکرسی و … بخوانیم این آب شفای همۀ بیماریها است . این یعنی نقش حروف و یا اگر بچهای بسیار شیطان و شر باشد، دوباره در گوش او اذان و اقامه میگوئیم.
بوعلی سینا در درمان بیماری عشق میگوید: اگر میتوانید فرد را به معشوق برسانید.در غیر این صورت پیرزن بدگوی بدزبانی را استخدام کنید که پشت سر معشوق او بد بگوید. که احتمالاً این درمان را بوعلی از سورۀ ناس الهام گرفته است.
با حرف میتوان از مجسمۀ زشت آدم زیبا ساخت و یا برعکس. به این ترتیب جلوی چشم پرده ایجاد میشود. پزشک باید یک سلسله حروف زیبا و واژههای مثبت استخدام کند و مرتب به کار گیرد.
یک پزشک که کلمات منفی به کار میگیرد روزانه دارد به ضرر خود به کار میگیرد و بسیار مؤثر است. بنگاهدارها در جامعه کار میکند و کسانی هستند که کلمات سرمایهشان حرفشان است. بنگاهداری که کلمات زیباتر به کار میگیرد و قشنگتر حرف میزند ، موفقتر است.
بخش دوم: احادیث و روایات
در خصوص نقش احادیث و روایات در حوزه درمان باید کار استنباطی و اجتهادی انجام بشود. متأسفانه بعد از کتاب سوزی اسکندر، پس از کتاب سوزی مغولها و لشگریان ضربات زیادی خوردیم. البته کتابسوزی الان بدتر است. چون کتاب جلوی رویمان است اما نمیخوانیم که این فرهنگ سوزی است.
خود حروف هم مزاج دارند. حروف نورانی همان حروف مقطعه هستند که شامل ۱۴ حرف میباشند.بخش مزاج شناسی طب اسلامی تلفیقی است از اطلاعات احادیث طب سنتی. پس بحث مزاجشناسی طب اسلامی با مزاج شناسی طب سنتی متفاوت است.
در روایت طبالحدیث، کار زیبایی انجام شده و دستهبندی خوبی راجع به احادیث در مورد درمان صورت گرفته است که مربوط به اهل سنت است و دانشگاه… و ۴-۵ جلد کتاب هم پیرامون این موضوع منتشر کردهاند. آنچه که تجربه ما است،جهتگیری پژوهش است که آنها را از احادیث میگیریم.
بخش سوم: تفکرات حکما پس از اسلام
حکیم فردی است که طب، فلسفه، عرفان، نجوم و جفر را بداند. این حکیم جایی که لازم است بیمار را با دارو درمان میکند، وگرنه با دعا، با اثر زمانها و با حروف درمان میکند.
علم جفر علم ویژهای است که از طریق معادلات خاص پاسخ سؤالات مبهم بشر را میتوان از آن پرسید که منتهی است به حضرت امیر (ع) است و بعد دانیال نبی است.به آن علم حروف و یا علوم غریبه میگویند که رشتههای مختلفی دارد. تبلور مجموعه اطلاعات حکما از ابتدا تا انتها است. انتهای آن تا زمان ناصرالدین شاه است و از اینجا به بعد میزان نوشتههای طبی قدیم بسیار کم است که زمان ظهور دکتر سیریل الگود فرانسوی است. کلیه این تفکرات در ۱۴۶۰ عنوان در منابع شیعی هستند و البته نقاط برجستهای دارند که عبارتند از:
الحاوی نوشته رازی.
هدایهالمتعلمین نوشته اخوینی
قانون در طب، نوشته بوعلی سینا
ذخیره خوارزمشاهی، نوشته جرجانی
اکسیر اعظم نوشته اعظم خان هندی
خلاصه الحکمه نوشته عقیلی خراسانی
که مربوط به ایران هستند و در لبنان طب انطاکی نوشته داوود انطاکی
برخی نوشتهها به سبب موقعیت جغرافیایی و شخصیت نویسنده معروف شده است و معنیاش این نیست که سایر کتابها ارزشمند نیستند. به عنوان نمونه کتاب هدیت المتعلمین
بسیار ارزشمند است.همچنین یک سری کتابهای خلاصه هم به اینها اضافه میشود شامل:
قانونچه،طب یوسفی و طب المیزان که اسمشان کتب خلاصه است ولی تجربه شخصی یک طبیب و استاد و پیشینیان آنها است که بسیار ارزشمند هستند.درضمن به تناسب این که موقعیت جغرافیایی زیست حکیم کجا بوده و چه بیماری در آن زمان شیوع داشته است، حکیم نسبت به آن بیماری نظرات خاصی دارد که سایر حکما این نظرات را نسبت به آنها نداشتهاند. پس خلاصه ها هم از این جهت ارزش ویژه در درمان دارد.
منبع اصلی ما کتاب ذخیره خوارزمشاهی میباشد و سایر منابع تکمیلی هستند.
بخش چهارم: قانونمندیهای حاکم بر نظام طبیعت
قبل از این که این نسل از آدم در کره زمین زندگی کند، میلیون ها سال جهان جایگاه زندگی انسان و حیوانات بوده است. میلیون ها سال انسان های شبیه به این انسان و حیوانات زندگی کرده اند. ما از نسل آدم ابوالبشر هستیم که نسل این آدم بیش از ۸۰۰۰-۷۰۰۰ سال نیست اما قبل از این آدم افراد دیگری زندگی می کردند ، زندگی این ها بر اساس چه قوانینی بوده است. اصلاً کل نظام هستی بر اساس چه قوانینی کار خود را پیش می برد.
ما یک سری قوانین غریزی داریم، مثلا مورچه به طور غریزی میداند که اگر بخواهد دانه را انبار کند، در زمستان جوانه می زند. بنابراین آن را نصف میکند. گربه بر اساس این علم میداند اگر دمش درد گرفت باید سنل الطیب بخورد. مار میداند پونه سمش را خنثی میکند پس از کنار آن هم رد نمیشود. به مارگزیده بایدعرق پونه داد. افعی میداند بعد از خواب زمستانی چشمش نمی بیند و باید چشمش را به رازیانه بمالد تا بینا شود. پلنگ میداند که برای پیشگیری از بارداری (به دلیل سخت زایی) باید گل پلنگ یا نروک بخورد و اگر بخواهد دوباره باردار شود رازیانه می خورد و باردار میشود. موشهای صحرایی اصلاً روغن نباتی نمی خورند.
این علوم، غریزی است و قانونمندی حاکم بر نظام طبیعت است و حیوانات زندگی میکنند و زندگی درست است و میلیون ها سال تجربه نشان می دهد که اینها اشتباه ندارند. اگر این قانونمندیها را درآوریم جهت گیری پژوهش مشخص میشود. اگر بر این قانونمندیها سوار شویم و با آن هماهنگ شویم کارمان بسیار راحت است. ما از این قانون مندی ها برای کشف یک سلسله نیازهایمان استفاده میکنیم.
هم اکنون بیشتر پیش فرضهای تحقیقاتی بر اساس همین قانونمندیها است. مثلاً اگر شغال به مرغدانی بزند و بترسد، برای تأمین کلسیم از دست رفته، دفعۀ بعد تخم مرغش را می خورد. در اینجا می فهمیم پوست تخم مرغ کلسیم دارد و پودر آن با عسل برای کمبود کلسیم بسیار موثر است. اسب اگر زالو بخورد آب نمک می خورد تا زالو را استفراغ کند. تنقیه را طب از لک لک یاد گرفته است.
باید ایده های بکر را در آورد و روی آن کار کرد. در تاریخ اولین معلمهای بشر حیوانات اند. از کلاغ به عنوان معلم بشر یاد شده است که به قابیل یاد داده است که چگونه جنازه را خاک کند. شما هیچ کجا جنازه کلاغ را نمی بینید چون جنازه شان را خاک میکنند.
همچنین استفاده از شیر حیوانات برای مشکلات پوستی و ضدعفونی کردن که در برخی حیوانات مرسوم است که با کمک آن می توان برای طب اطفال استفاده کرد. استفاده از بزاق برای ضدعفونی کردن اندام های مختلف در بین میمون ها رواج دارد.
بخش پنجم : الهام و اشراق
حلقههای مفقوده و خلأهای موجود در رشتههای مختلفی علمی با این مسئله حل میشده:
بوعلی سینا و… که قدمی در راه توسعه علم برداشته اند، صرف نظر از این که مسلمان بودهاند یا نه، با الهام و اشراق معضلات علمی خود را حل کردهاند. الهام دریچهای که یک آن به سوی قلبی پاک و ضمیری روشن باز میشود و دنیایی از اطلاعات به روی او سرازیر میشود.هر انسانی استعداد پاکی ضمیر و قلب پاک را دارد. گفته میشود مجموعه علوم روی زمین اند تا زمان ظهور. به این دلیل است که قلبهای پاکی بعد از ظهور میآیند چون به دلیل ظهور قلبها شستشوی بیشتری پیدا میکنند و آماده الهام میشوند. الان ذهنها کور است. علم وجود دارد اما قلب باید پاک گردد تا در خور و شایسته یاد گرفتن شود.
ایرانیان به لحاظ بهرهمندیشان از دایره وسیع ارتباط با وحی و اطلاعات آسمانی ، هم به لحاظ موقعیت جغرافیایی ویژهشان که ذهنهای تیز و باهوش و فعال دارند و هم به لحاظ بهرهمندی از ثروت علمی حکمایشان، هم به لحاظ فرهنگ آماده دینیشان که موجب پذیرش میشود و هم به لحاظ موقعیت جغرافیایی چهار فصل کشور و هم به لحاظ وجود پزشکان و متخصصان دانشمند صلاحیت معماری طب اسلامی را دارند. ممکن است برای ساختن اجزاء از کشورهای دیگر کمک بگیریم . اما تلفیق در یک ساختمان به دست ایرانیها است. که یک بحث منطقی است نه یک بحث صنفی یا مملکتی.
در بحث طب اسلامی تجربیات علمی طب کلاسیک را نباید کنار گذاشت. نباید راجع به علم موضع گرفت اما جهتگیری پژوهش را دین باید بدهد و ابزار پژوهش را علم. اگر جهتگیری نباشد تلاش پژوهشگر به هدر می رود و یا کم فایده میشود.